تنها ماندم ......تنها رفتی ....

هزار بار اسمت را می نویسم و خط می زنم  

مثل روزهای بیمارستان 

که دلم می رفت  

که دستم می رفت  

مثل اس ام اس های نصفه نیمه ام  

مثل حرف های نا تمام  

مثل تمام آنها که نشنیدی  

مثل حرف حرف ت ن ه ا ی ی  

مثل آوازی که می خوانم  

با ما بودی ....بی ما رفتی .... تنها ماندم .....تنها رفتی


 

به حرف های ۲ نفر فکر می کنم  

بعد می بینم  

هیچ وقت هیچ کس آنقدر که او ترا دوست دارد مرا دوست نداشت  

حتی آن قدر که من اورا دوست داشتم  

او مرا دوست نداشت  

اعتراف تلخی است  

اعتراف به تنهایی .......