هزار بار اسمت را می نویسم و خط می زنم
مثل روزهای بیمارستان
که دلم می رفت
که دستم می رفت
مثل اس ام اس های نصفه نیمه ام
مثل حرف های نا تمام
مثل تمام آنها که نشنیدی
مثل حرف حرف ت ن ه ا ی ی
مثل آوازی که می خوانم
با ما بودی ....بی ما رفتی .... تنها ماندم .....تنها رفتی
به حرف های ۲ نفر فکر می کنم
بعد می بینم
هیچ وقت هیچ کس آنقدر که او ترا دوست دارد مرا دوست نداشت
حتی آن قدر که من اورا دوست داشتم
او مرا دوست نداشت
اعتراف تلخی است
اعتراف به تنهایی .......
اما حس میکنم
؛دلا خو کن به تنهایی.. که از تن ها بلا خیزد؛
سلام، سلام
به به به به
خونه نو مبارک باشه
چه رنگی چه صفایی
به امید خدا دلتمن مثل اینجا سفید باشه همیشه
---
پ.ن : لینکش بکنم به جای اون قبلی؟
خدا رو شکر
قبلا که یه جا میومدی بدتر از من یکی در میون بودی وای به حال الان که دو تونبونه هم شدی
هنوزم توی این مثلث عشقی گیر کردی؟
بیا بیرون
تا به حال شنیدی که یه قانونی هست به نام "نه"؟
داستانش طولانیه اما در مورد تو یعنی اینکه وقتی کسی بهت میکه نه خود به خود بهش جذب میشی و یه جورایی حس جاذبه پیدا میکنی نسبت بهش
فکر کنم لازم نباشه که چیزی بگم!؟
نران نباش میگزره
اما حتما یه دلیلی داره
اونو پیدا کن
اگه فکر کردی کمکی از دستم بر میاد بگو
کاش آرام شده باشی قدری