آخرت !

طبق تحقیقات من دو نوع نا مشروع وجود داره !  

1.یکی اونی که واقعا نامشروعه خدا و بنده خدا هم خیلی منطقی می پذیره که نامشروعه قضیه ! 

2.یکی اون چیزایی که نامشروع نیست و آخوندای محترم بهش می گن نامشروع  

مثال :  

یک که مثال نمی خواد تابلو است . 

اما مثال 2 : 

یارو به زنش خیانت کرده بعد زنه یه بوآیی برده.رفته گوشی شوهر محترمو چک کرده بعد دیده 

 ای دل غافل واقعا خبرایی هستو این نمی دونه. بعد دعوا و ... خلاصه زندگی شده جهنم ! ظاهرا واسه یه آقایی یا خانومی (من که فکر می کنم آقاس ) نوشته که آقا ماجرای ما اینه تو  

می گی چی کار کنیم زندگی آروم شه!  

و اما جواب : 

ببین خواهر من _احتمالا سرش رو هم انداخته پایین وقت جواب دادن (نوشتن ) که احیانا مرتکب فعل حرام نشه ! 

تجسس کاری است حرام و شما با تجسس گوشی همسرتون مرتکب امری حرام شدید و این خودش مستوجب عذاب است !  

اگه شما این کارو نمی کردی الآن زندگیت جهنم نبود ارامش داشتی ! 

حالا برو توبه کن و از خداوند بخواه که ببخشت (شاید بخشیده بشی اما احتمالش کمه چون این آقا خودش با خدا در ارتباطه می دونه) . 

یعنی اصل حرام و کار نامشروعی که اتفاق افتاده رو کلا گذاشته کنار چسبسده به آیه تجسس که حرامه ! بعد فکر نرکده که آخه تجسس تو چی ! چه وقت حرامه ! 

د آخه ابله تو که شعور دینی نداری چرا می زنی اون نیمچه دینو ایمون مردم رو هم میگیری ! با این فتوا دادنت . 


 

بر طبق سخنرانی 9 دی ماه حماسه !!!!!!!  

آقای خامنه ای پیغمبر زمان است (گمونم خدا اشتباه کرده فکر کرده محمد (ص) اخرین پیغمبرشه خامنه ای رو از قلم انداخته )  

پیغمبر وقتی خواست بره مدینه گفت امضا بدید که جونو مالتونو واسه میدید ! هر وقت که من خواستم !  یه جورایی گفت من نباید بمیرم شماها مردید عیب نداره ! این یعنی ولایت ! 

کسی هم که ولایتو قبول نداره باید کشت !  

( تا جایی که ما یادمونه از تاریخی که تو ازش حرف زدی پیغمبر به یهودیانی که بیعت نکردند و به قول تو ! ولایت رو هم نپذیرفتند کاری نداشت مگر اینکه میومدن جلو بجنگن که هر کسی وقت جنگ از خودش دفاع می کنه !)  

بعدم تو سر سپردن به ولایت محمد (ص) رو با ولایت بنده ی سراپا تقصیری مثل خامنه ای مقایسه می کنی بعد دو قورتو نیمت هم باقیه و بهش می گی آقا ! 

آقا یک نفره اونم هنوز ظهور نکرده ! هر وقت اومد ما مخلصشیم ولایتشم تا هر جا بگه قبول داریم ! 


 

نکات نغز و زیبای سخنرانی زیاد بود همین بسه ! 

 

راستی تو موسوی و خاتمی و طرفداراشو وعدا دادی به قیامت ! و به روزی که شهدا جلوشونو بگیرن ! 

ببینیم تو که این همه به آخرت اعتقاد داری با این همه دروغا و منحرف کردن مردم از راه خدا و بیزار کردنشون از خدا، فکر آخرت خودتو کردی؟ !!!!!!!!!!!1

روز سوم

دو سه روزیه یه کم آدم تر شدم ! این یعنی درس می خونم !:) 

شب که می شه حس تنهایی بدی میاد سراغم ! انگار روزا به خاطر شلوغی حواسم به هیچی نیست اما شب انگار همه چیز که اروم می شه من تنهایی رو بیشتر می بینم ! انگار یه گوشه وایساده تا وقتی اوضاع آروم شد از جاش بیاد بیرونو آروم تو گوشم بگه که هست ....  

این روزا از صبح که پا می شم تا شب توی اتاق دربسته نشستم ! گاهی یادم میره باید پامو یه تکونی بدم ! از دردش یادش میفتم !  

از کتابای کنکور بدم میومد.اما تازگیا هر چی رو یاد می گیرم و می تونم تستاشو بزنم دوست دارم . 

همش فکر می کنم اگه ۲ سال ارشد هم بخواد مثل  ۴ سال کارشناسی بی خود باشه چی ! یعنی از الآن به همه اینا فکر می کنم .! 


 

امروز اینو خوندم دوسش داشتم :  

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
...آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
سهراب سپهری

 

واقعا واسه خوشبختیت دعا می کنی !؟ 

من که هیچ وقت نفرینت نکردم .اما نتونستم ببخشمت .مامانم می گه چطور وقتی کسی رو نتونستی ببخشی می خوای به کس دیگه فکر کنی .بنده خدا نمی دونه کی رو ! سعی کردم منحرفش کنم .فکر کنم قبول کرد.اما حرفش از ذهن من بیرون نرفت .... اما هنوزم نمی تونم ببخشم!  

 

گاهی فکر می کنم شاید باید با کسی مثل مامانم صمیمی تر بودم اما همیشه مامانم یک مادر بود یعنی یه همچین فاصله زیادی رو بینمون دیدم .فاصله ای که با دروغای من بیشتر و بیشتر شد ... 

خدایا  

وقتش نیست؟

روز دوم

دو سه روزی است که روزهای خوبی نیست!  

حوصله هیچ کاری را ندارم . هزاران کار نکرده وعقب افتاده روی سرم آوار شده !  

بد تر از همه اینکه امروز هر چی خوانده بودم به باد فنا رفت یعنی حتی یک تست درست توی کارنا مه امروزم نبود و این یعنی افتضاح ! 

بعضی وقتها فکر می کنم توقعم از خودم زیاد است و بعضی وقتها هم فکر می کنم اصلا اینطوری نیست ! 

خلاصه اینکه اصلا حال خوبی ندارم !  


 

مامان اومده می گه من فلان ساعت می رم ! بعد یه لحظه با شک نگاه می کنه و می پرسه راستی عیبی نداره برم !؟ 

یعنی از من اجازه می گیره ! بر عکس شده ! حال کردم با مادر خانوم! 


 

یه زمانی به اینترنت معتاد بودم حالا دیگه اینجا هم کسی مارم نداره ظاهرا ! روزی یه بار چک می کنم بعدم فکر می کنم همین یه بار هم زیادیه !